خلاصه مدیریتی
این سند، تحلیل جامعی از توافق هستهای (برجام)، مکانیزم ماشه (Snapback) و پیامدهای گسترده آن بر اساس دیدگاههای دکتر باقرزاده، تحلیلگر سیاسی و دکترای فیزیک هستهای، ارائه میدهد. تحلیل مرکزی این است که برجام نه تنها یک توافق با ساختاری عمیقاً ناقص و نامتوازن به نفع طرف غربی بود، بلکه به عنوان یک مانع جدی در مسیر "پیشرفت واقعی" ایران در حوزههای استراتژیک عمل کرد و فرصتهای طلایی توسعه را از کشور سلب نمود.
نکات کلیدی:
- ساختار معیوب توافق: مکانیسم رأیگیری "۵ از ۸" در کمیسیون مشترک، عملاً هرگونه امکان پیگیری حقوقی نقض تعهدات توسط ایران را مسدود میکرد، زیرا کسب موافقت ۵ عضو از ۸ عضو (با توجه به اتحاد آمریکا و اروپا) غیرممکن بود. در مقابل، طرف مقابل به راحتی میتوانست این رأی را برای فعالسازی مکانیزم ماشه کسب کند.
- شبکه پیچیده تحریمها: برجام در عمل تنها بخش بسیار کوچکی از تحریمهای آمریکا را هدف قرار داده بود. از ۲۸ تحریم اصلی، تنها ۴ مورد ماهیت صرفاً هستهای داشتند و به دلیل درهمتنیدگی تحریمها (با برچسبهای حقوق بشر، موشکی و منطقهای) و همچنین عدم اختیار رئیسجمهور آمریکا برای لغو تحریمهای کنگره، عملاً هیچ گشایش تحریمی معناداری رخ نداد.
- هزینه-فرصت عظیم: بدون برجام، ایران میتوانست با تکیه بر دانش بومی، صنعت هستهای را در زندگی روزمره مردم ملموس سازد. این شامل تأمین کامل برق کشور و صادرات آن، حل بحران آب از طریق آبشیرینکنهای هستهای، افزایش چشمگیر بهرهوری در کشاورزی و دامداری، و ایجاد درآمدهای ارزی هنگفت از بخش معدن و سنگهای قیمتی میشد.
- ریشههای ایدئولوژیک و عدم پاسخگویی: برجام محصول یک تفکر خاص سیاسی-اقتصادی (توسعه به سبک غربی) است که ریشههای آن به دولتهای سازندگی و اصلاحات بازمیگردد. موانع اصلی برای پاسخگویی و محاکمه مسئولان این توافق، شامل خلأهای قانونی (مانند جرمانگاری نشدن "ترک فعل")، استفاده از "مصلحت" به عنوان پوششی برای "محافظهکاری" و جلوگیری از برخورد با مهرههای کلیدی، و همچنین اهرمهای فشار سیاسی افراد درگیر است.
کالبدشکافی توافق هستهای (برجام) و مکانیزم ماشه (Snapback)
بررسی دقیق متن و فرامتن برجام نشان میدهد که این توافق از ابتدا با سازوکارهایی طراحی شده بود که منافع طرف غربی را تضمین کرده و دست ایران را برای واکنش به نقض عهد میبست.
ساختار نامتوازن رأیگیری: مکانیسم "۵ از ۸"
یکی از حیاتیترین و در عین حال زیانبارترین بندهای برجام، مکانیسم حل اختلاف آن بود که در کمیسیون مشترک (متشکل از ایران، روسیه، چین، آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و اتحادیه اروپا) تعریف شده بود.
- روند شکایت: اگر یک طرف (مثلاً ایران) از عدم اجرای تعهدات طرف مقابل شکایت داشت، موضوع به کمیسیون مشترک ارجاع داده میشد.
- شرط پیروزی: برخلاف روال معمول در توافقات بینالمللی که نیازمند "اجماع" است، در برجام برای تأیید شکایت ایران، نیاز به کسب "۵ رأی از ۸ رأی" بود.
- نتیجه از پیش تعیینشده: با توجه به همسویی کامل آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و نماینده اتحادیه اروپا، کسب ۵ رأی برای ایران عملاً غیرممکن بود. همانطور که آقای عراقچی بعدها اذعان کرد، اروپاییها حتی در صورت توافق با ایران، بدون اجازه آمریکا قادر به تصمیمگیری نبودند.
- مجازات شاکی: نکته فاجعهبار این بود که اگر ایران در کمیسیون مشترک رأی نمیآورد، تحریمها علیه خودش بازمیگشت. این مکانیسم عملاً حق شکایت را از ایران سلب میکرد. این روند در سطوح بعدی (وزرای خارجه) نیز تکرار میشد.
فرآیند فعالسازی مکانیزم ماشه و بازگشت قطعنامهها
در مقابل، اگر طرف غربی مدعی نقض برجام از سوی ایران میشد، به راحتی ۵ رأی لازم را کسب میکرد و فرآیند به شورای امنیت سازمان ملل کشیده میشد.
- نقش قطعنامه ۲۲۳۱: تیم مذاکرهکننده با این توجیه که برجام ذیل قطعنامه شورای امنیت (۲۲۳۱) قرار میگیرد تا ضمانت اجرایی قویتری بیابد، عملاً سرنوشت توافق را به شورای امنیت گره زد.
- بازگشت خودکار: بر اساس این ساختار، در صورت فعال شدن مکانیزم ماشه، تمام قطعنامههای تحریمی پیشین سازمان ملل که به بهانه هستهای علیه ایران صادر شده بود (و موضوعات موشکی، حقوق بشر و منطقهای را نیز در بر میگرفت)، به صورت خودکار بازمیگشت.
- لغو یا تعلیق: برخلاف ادعای اولیه مقامات وقت مبنی بر "لغو" تحریمها، این تحریمها صرفاً "تعلیق" شده بودند و با فعال شدن ماشه، مجدداً برقرار میشدند.
شبکه پیچیده تحریمها: چرا برجام ناکارآمد بود؟
یکی از بزرگترین سوءبرداشتها یا القائات در مورد برجام، این بود که این توافق قرار است تمامی تحریمها را بردارد. واقعیت این است که ساختار تحریمهای آمریکا به قدری پیچیده و چندلایه بود که برجام توانایی تأثیرگذاری معنادار بر آن را نداشت.
چهار لایه تحریمهای آمریکا
تحریمهای آمریکا علیه ایران در چهار دسته اصلی طبقهبندی میشوند:
- هستهای
- حقوق بشر
- موشکی
- منطقهای (حمایت از تروریسم از دیدگاه آنها)
نکته کلیدی این بود که بسیاری از تحریمهای کلیدی، مانند تحریم چرخه دلار (U-Turn)، به صورت همزمان ذیل هر چهار عنوان برچسبگذاری شده بودند. بنابراین، حتی اگر برجام برچسب "هستهای" را از یک تحریم برمیداشت، آن تحریم به دلیل داشتن برچسبهای دیگر پابرجا میماند.
محدودیتهای ساختاری در لغو تحریمها
- تعداد محدود تحریمهای هستهای: از مجموع ۲۸ تحریم اصلی و پایهای ایالات متحده، فقط ۴ مورد ماهیت "صرفاً هستهای" داشتند.
- عدم اختیار رئیسجمهور: رئیسجمهور آمریکا تنها قادر به لغو تحریمهایی بود که با دستور اجرایی خود او وضع شده بودند. او هیچ اختیاری برای لغو تحریمهای مصوب کنگره نداشت و تنها میتوانست برای دورههای زمانی محدود (حداکثر ۱۲۰ روزه) دستور تعلیق موقت (Waiver) آنها را صادر کند.
- تحریمهای ایالتی: علاوه بر تحریمهای فدرال، تحریمهای ایالتهای قدرتمند آمریکا (مانند تگزاس که به تنهایی بخش بزرگی از اقتصاد آمریکا را تشکیل میدهد) نیز وجود داشت که برجام هیچ تأثیری بر آنها نداشت.
نتیجه: در عمل، برجام تنها میتوانست یک تحریم از مجموعه تحریمهای آمریکا را آن هم نه به صورت لغو، بلکه به صورت "تعلیق" تحت تأثیر قرار دهد. مذاکره برای "تقریباً هیچ" بهترین توصیف برای این فرآیند است.
سناریوی جایگزین: ایران بدون برجام
یکی از مهمترین مباحث مطرح شده، بررسی وضعیت ایران در صورت عدم وجود برجام است. برخلاف ادعای حامیان توافق مبنی بر جلوگیری از جنگ یا بازگشت به شرایط بهتر، شواهد نشان میدهد که برجام مسیر پیشرفت واقعی کشور را مسدود کرد.
پیشرفت واقعی در برابر "نمایشگاه توسعه"
در دهه طلایی که ایران با برجام متوقف شد، کشورهای منطقه مانند امارات و قطر در حال ایجاد "نمایشگاه توسعه" (ساخت برج و زیرساختهای وارداتی) بودند. ایران این فرصت را داشت تا به جای آن، "پیشرفت واقعی" مبتنی بر دانش را در حوزههایی چون هستهای، هوافضا، بیوتکنولوژی و هوش مصنوعی رقم بزند.
کاربردهای متحولکننده صنعت هستهای در زندگی مردم
اگر صنعت هستهای با همان شتاب قبل از برجام به توسعه خود ادامه میداد، تأثیرات آن در زندگی مردم کاملاً ملموس میشد:
حوزه | کاربردها و نتایج بالقوه |
انرژی | - ساخت ۱۰ تا ۱۵ راکتور هستهای و تولید ۵۰,۰۰۰ مگاوات برق.<br>- حل کامل ناترازی ۲۰,۰۰۰ مگاواتی برق کشور و تبدیل شدن به صادرکننده انرژی. |
کشاورزی و دامپروری | - افزایش تولید شیر: مثال گاوداری در کامرون که با پرتودهی هستهای تولید شیر را از ۵۰۰ به ۱۵۰۰ لیتر رساند و ۷۵ میلیون دلار سود سالانه کسب کرد.<br>- افزایش بهرهوری: مثال هلند که با پرتودهی، تولید محصولات کشاورزی را ۵۵% و بهرهوری آب را ۷۳% افزایش داد.<br>- بهبود کیفیت: افزایش کیفیت زعفران و زرشک و امکان کشت چندباره زمین در سال. |
مدیریت منابع آب | - استفاده از راکتورها برای تأسیسات آبشیرینکن و حل بحران آب در استانهایی مانند خراسان رضوی.<br>- امکان صادرات آب.<br>- احیای دریاچه ارومیه: استفاده از تکنیکهای پرتودهی برای مطالعه و مدیریت سفرههای آب زیرزمینی، کاهش نفوذ آب در خاک و هدایت آن به سمت دریاچه. |
صنعت و معدن | - سنگهای قیمتی: افزایش ۷۰ درصدی جلای سنگ فیروزه با پرتودهی و کسب مزیت رقابتی در برابر چین.<br>- معدن سنگ آهن: استخراج "مگنتیت" (به ارزش کیلویی ۲ میلیون تومان) از گنداله سنگ آهن خواف، با پتانسیل سود سالانه ۳۰ هزار میلیارد تومان.<br>- افزایش کیفیت مس: بهبود کیفیت مس مورد استفاده در صنعت برق. |
استراتژیهای اقتصادی و ژئوپلیتیک جایگزین
- تغییر شرکا: به جای تمرکز بر اروپا و آمریکا، ایران میتوانست با کشورهای عضو شانگهای، بریکس و "باشگاه تحریمیها" (حدود ۱۲۰ کشور تحریم شده توسط آمریکا) همکاریهای عمیق اقتصادی ایجاد کند.
- سرمایهگذاری زیرساختی: به جای تکیه بر فروش نفت خام، سرمایهگذاری بر روی کریدورهای ترانزیتی متمرکز میشد. کریدور شمال-جنوب به تنهایی مسیر ترانزیت از روسیه به جنوب آسیا را ۴۵ روز کوتاهتر از مسیر کانال سوئز میکند.
پیامدهای امنیتی و اجتماعی برجام
علاوه بر فرصتسوزیهای اقتصادی، برجام پیامدهای مخرب امنیتی و اجتماعی نیز به همراه داشت.
تضعیف امنیت ملی و شهادت دانشمندان
حضور بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی، که به عنوان جاسوس توصیف میشوند، امنیت صنایع حساس کشور را به خطر انداخت. شناسایی و ترور دانشمندان برجستهای مانند شهید محسن فخریزاده (که مجله فارن پالیسی او را یکی از قدرتمندترین مردان جهان معرفی کرد) از نتایج مستقیم این نفوذ اطلاعاتی بود.
شرطیسازی اقتصاد و ایجاد زیست اجتماعی کاذب
- ایجاد امید واهی: پس از امضای برجام، یک "زیست اجتماعی" کاذب در میان مردم شکل گرفت. جشنهای خیابانی و این تصور که تمام مشکلات اقتصادی با برجام حل خواهد شد (مثلاً دلار هزار تومان میشود)، جامعه را شرطی کرد.
- رشد تصاعدی دلار: این شرطیسازی، اقتصاد کشور را به متغیرهای خارجی گره زد و زمینه را برای رشد بیسابقه قیمت دلار فراهم کرد؛ اتفاقی که بدون برجام و تفکر لیبرالی پشت آن، با این شدت رخ نمیداد.
- بازدارندگی واقعی: تجربه نشان داد که پیشرفت و قدرت، بازدارندگی واقعی را ایجاد میکند، نه مذاکره صرف. برنامه موشکی ایران که از برجام مصون ماند، در تقابل نظامی ۱۲ روزه، قدرت خود را در برابر چندین قدرت نظامی و اتمی جهان به اثبات رساند و بازدارندگی مؤثری ایجاد کرد.
ریشههای فکری برجام و مسئله پاسخگویی
برجام یک اتفاق مقطعی نبود، بلکه نتیجه یک فرآیند فکری و سیاسی طولانی در ساختار مدیریتی کشور بود.
یک تفکر، یک شبکه: از سازندگی تا اعتدال
یک مدل فکری مشخص، که میتوان آن را "مدل توسعه غربی" نامید، در طول دهههای گذشته بر بخشهایی از حاکمیت مسلط بوده است:
- دولت سازندگی (هاشمی رفسنجانی): با محوریت "تعدیل اقتصادی".
- دولت اصلاحات (خاتمی): با محوریت "توسعه سیاسی".
- دولت اعتدال (روحانی): ترکیبی از دو مدل قبلی در غربیترین شکل ممکن آن.
این جریان فکری که مجموعاً حدود ۳۲ سال مدیریت اجرایی کشور را در دست داشته، شبکهای از افراد ثابت (مانند روحانی، ظریف، سیروس ناصری و موسویان) را در تیمهای مذاکرهکننده مختلف به کار گرفته است.
موانع محاکمه و پاسخگویی
اینکه چرا با وجود خسارات عظیم برجام، مسئولان آن مورد محاکمه قرار نمیگیرند، به سه دلیل اصلی بازمیگردد:
- خلأهای قانونی: در قوانین کشور، "ترک فعل" یا "خطای فاحش در تشخیص" برای مقامات عالیرتبه به روشنی جرمانگاری نشده است و مسیرهای فرار قانونی وجود دارد.
- مصلحت در برابر محافظهکاری: بسیاری از تصمیمات برای عدم برخورد با متخلفان، تحت عنوان "مصلحت نظام" توجیه میشود، در حالی که در واقع ریشه در "محافظهکاری" و ترس از هزینههای سیاسی دارد. مردم قادر به تشخیص تفاوت میان این دو هستند.
- اهرمهای فشار سیاسی: این نگرانی وجود دارد که محاکمه یک مقام ارشد که به اطلاعات طبقهبندی شده دسترسی داشته، باعث شود او برای دفاع از خود، اسرار دیگری را فاش کند. این عامل به یک بازدارندگی برای سیستم قضایی و امنیتی تبدیل شده است.
نظر خود را بنویسید